گفت‌وگوی کاظم قلم‌چی با صبا معصوم نیا رتبه 1 تجربی کشوری 1403

در جلسه آزمون در کنار سوالاتی که سخت بودند و یا در پاسخ‌دادن به آن‌ها شک داشتم علامت‌های خاصی می‌گذاشتم و بعد آزمون آن‌ها را هم بررسی می‌کردم

گفت‌وگوی کاظم قلم‌چی با صبا معصوم نیا رتبه 1 تجربی کشوری 1403


برای شنیدن فایل صوتی این گفت و گو اینجا کلیک کنید


خوشحالم که نقطه قوت من اراده و پشتکارم بود



خودتان را معرفی کنید

من صبا معصوم‌نیا رتبه 1 تجربی کشور از بندرعباس هستم.

 

شما رتبه‌ی 1 کشور از بندرعباس شدید. به‌خاطر دارید که آیا قبل از شما کسی از بندر عباس رتبه یک رقمی آورده باشد؟

بله، فکر کنم در سال 97 دو رتبه یک رقمی داشتیم. اقای سالارحسینی و آقای سلیمی که ریاضی بودند

یعنی در این سال‌ها در بندر عباس یک رقمی تجربی نداشتیم و شما بعد از 6 سال از شهر بندرعباس رتبه 1 تجربی کشور را کسب کردید.

 

شما در سال دوازدهم 4295 پاسخ صحیح در آزمون‌های کانون داشتید، یعنی بیشترین تعداد پاسخ صحیح بین دانش‌آموزان امسال. می‌توانید چگونگی رسیدن به این عدد را توضیح دهید؟

قطعا تعداد آزمون زیادی که شرکت کردم باعث رسیدن به این عدد بود.

درست است که پیوسته در آزمون‌ها شرکت می‌کردید اما فکر کنم گزینه سفید کمی داشتید و چون برتر بودید، درسی را رها نمی‎کردید.

 

روال آزمون‌دادن و اریابی آزمون شما چه‌طور بود؟

در جلسه آزمون در کنار سوالاتی که سخت بودند و یا در پاسخ‌دادن به آن‌ها شک داشتم علامت‌های خاصی می‌گذاشتم و بعد آزمون آن‌ها را هم بررسی می‌کردم

پس دو نوع علامت می‌گذاشتید؛ علامت سوالات سخت با شک‌دار متفاوت بود.

بله. در سال دهم و یازدهم چون وقت بیشتری داشتم همه‌ی سوالات را تحلیل می‌کردم و انصافا این تحلیل آزمون برایم مفید بود ولی در سال دوازدهم که وقت محدودتری داشتم برای تحلیل آزمون اولویت‌بندی می‌کردم چون نمی‌رسیدم همه سوالات را تحلیل کنم و فقط همین سوالاتی که نشان‌دار کرده بودم را بررسی می‌کردم.

 

شما 4 سال در سال‌های نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم دانش‌آموز کانون بودید. چه‌طور شد که این 4 سال به کانون آمدید؟ پدر و مادرتان گفتند یا دلیل دیگری داشت؟

با پیشنهاد پدر و مادرم برای قبولی در مدرسه تیزهوشان از سال نهم در کانون ثبت‌نام کردم.

 

گفت‌وگوی کاظم قلم‌چی با صبا معصوم نیا رتبه 1 تجربی کشوری 1403

قبلا در تیزهوشان قبول نشده بودید؟

خیر. من در سال ششم در آزمون تیزهوشان شرکت کردم اما قبول نشدم و از طرفی آزمون نمونه دولتی را هم شرکت نکردم. واقعیت الان که فکر می‌کنم متوجه می‌شوم آن زمان جدیت کافی را نداشتم و حقم قبولی در تیزهوشان نبود.

جالب است الان به ایتم‌هایی که در آن نمونه هستید یک مورد دیگر هم اضافه شد " دختری که تیزهوشان قبول نشد ولی رتبه 1 تجربی کشور شد." البته این اتفاق برای خیلی‌ها مثل معین فلاحتگر هم افتاد که تیزهوشان قبول نشد ولی رتبه 1 کشورشد. خیلی‌ها فکر می‌کنند وقتی تیزهوشان قبول نمی‌شوند دنیا به آخر رسیده ولی شما آمدید و رتبه 1 کشور شدید.

 

چرا پدر و مادرتان پیشنهاد ثبت‌نام در آزمون‌های کانون را دادند؟

تجربه‌ی اطرافیان نشان داده بود که آزمون‌های کانون به آن‌ها کمک کرده بود.

 

شغل پدر و مادر شما چیست؟

پدرم افسر نیروی دریایی ارتش هستند و مادرم هم کارمند هستند.

 

می دانید جایزه شما را در جشن نخبگان چه کسی می‌دهد؟ می توانید حدس بزنید؟ 

خانم فرناز حسن زاده؟

جایزه شما را خانم راضیه خزایی رتبه 1 تجربی کشور در سال 89 خواهد داد و دلیلش هم این است که ایشان هم مثل شما با طرح حکمت در آزمون‌های کانون شرکت می‌کردند.

مایه افتخار من است

 


در آزمون‌های دی، آزمون‌های عید و آزمون‌های خرداد (آزمون‌های دی و خرداد هم زمان با امتحانات مدرسه بود) شرکت کردید؟

بله. من در تمام آزمون‌ها شرکت کردم و فقط یک آزمون در سال دوازدهم غیبت داشتم و دلیل آن هم‌زمانی با فرجه امتحان ادبیات بود که چاره‌ای نداشتم.

جالب است یکی دیگرهم از بچه‌های یک‌رقمی هم به این موضوع اشاره کرد که فرجه امتحان ادبیات را نیامدم ولی فرجه امتحان فیزیک را حضور داشتم.

 

حضور شما در آزمون‌ها در ایام امتحانات تداخلی ایجاد نمی‌کرد؟

برای من نه، چون دروس را به موقع هم برای مدرسه و هم آزمون خوانده بودم و زمان زیادی برای آمادگی در آزمون نمی‌گذاشتم؛ در حد مرور برای برنامه آزمون وقت می‌گذاشتم و لطمه‌ای به امتحان یا درس‌خواندنم وارد نمی‌شد.

 

شما کار خاص دیگری هم که کردید این بود که در آزمون‌های مکمل کانون هم شرکت می‌کردید؛ یعنی آزمون‌های هدف‌گذاری و مشابه پارسال.

بله. در سال دهم و یازدهم سعی می‌کردم همه آن‌ها را شرکت کنم اما در سال دوازدهم دست‌وپاشکسته و با توجه به زمانی که داشتم، آن‌ها را از دست نمی‌دادم

 

هدف شما از شرکت در آزمون‌های مکمل چه بود؟

آن‌ها هم نمونه سوال بودند و هدف من استفاده از این سوالات خوب بود.

 

روش مطالعه و این دوگانه‌ی  درس خواندن  و  تست‌زدن در درس‌های مختلف شما چگونه بود؟

در درس‌هایی مثل زیست‌شناسی و شیمی که متن کتاب خیلی مهم بود، 50 درصد از زمانم را صرف خواندن و یادگیری مطالب می‌کردم و 50 درصد از زمانم را هم به تست‌زدن می پرداختم.

 

این 50 درصد تست‌زدن چگونه بود؟ یعنی مثلا یک ساعت مطالعه می‌کردید و بعد یک ساعت تست می‌زدید؟ یا در زمان کوتاه‌تر مثلا یک ربع درس بخوانم و بعد یک ربع تست بزنم؟

معیار خاصی نداشت و بستگی به این داشت که حجم منبع به چه میزان بود و یا این که چه مقطعی بودم و یا چند بار باید مرور کنم، متفاوت بود.

یعنی اوایل بیشتر درس می خواندی و بعد بیشتر تست می زدی.

بله.

 

در ریاضی و فیزیک این روال چگونه بود؟

در این دو درس 20 درصد زمانم به خواندن و 80 درصد از زمانم را به تست زدن اختصاص می‌دادم.

 


شما به نکته خاصی اشاره کردید. گفتید من در ارزیابی آزمون در سال دوازدهم فقط به سراغ سوال‌های نشان‌دار می‌رفتم که روی موارد ضروری زمان بگذارم. یعنی درست‌ترین کار را تشخیص می‌دادید و از وقت خودتان به صورت حساب شده استفاده می‌کردید.

تجربه من در سال های دهم و یازدهم نشان داده بود که اگر در ارزیابی آزمون به سوالات درستم هم به دید مرور نگاه کنم، برایم مفید خواهند بود. یعنی در واقع با این کار داشتم یک بار متن کتاب را مرور می‌کردم؛ مثلا در درس زیست نکاتی بود که خودم آن را با نکته دیگری رد کرده و پاسخ صحیح داده بودم ولی دید طراح با من فرق می‌کرد که این ارزیابی سوالات درست از این نظرهم برایم مفید بود. ولی در پایه دوازدهم به دلیل کمبود زمان فقط غلط‌ها و سوالات نشان‌دار را کار می‌کردم.

 

برنامه مطالعاتی شما چگونه بود؟ 

من تقریبا با برنامه مدرسه و برنامه خودم جلو می‌آمدم و از برنامه آزمون جلوتر بودم و در زمان هر آزمون، مطابق با برنامه آن آزمون، مرور را انجام می‌دادم.

 

ساعت مطالعه شما به چه میزان بود؟

در پایه دوازدهم در فصل پاییز و زمستان حدود روزی 13 ساعت، در فصل بهار روزی 14 ساعت و در پایان سال و بعد کنکور اردیبهشت به دلیل خستگی به 12 ساعت رسید. می‌شود گفت که در کل میانگین 13 ساعت مطالعه در هر روز داشتم.

ساعت مطالعه یکی از نکاتی است که خیلی از دانش‌آموزان می‌خواهند از رتبه‌های برتر بپرسند و در همین مصاحبه‌های من با رتبه‌های برتر 1403 طیف وسیعی از اعداد را می‌توان مشاهده کرد. البته من حس نکردم که هیچ‌یک از برترها بخواهد اعداد نادرستی بیان کند، از 5 ساعت در روز داشتیم تا به شما که رکورد مطالعه روزانه را داشتید و نکته جالبی که من در صحبت‌های شما دیدم این است که افتخار می‌کنید به این که سخت‌کوش و پرتلاش هستید. عکسی هم که از شما وایرال شده که کتاب‌ها را در کنار خودتان چیده‌اید که نشان‌دهنده این امر است که تلاش زیادی داشتید. میکل آنژ جمله‌ای دارد که می‌گوید " اگر مردم می‌دانستند که در پس این شاهکارهایی که من دارم چه مایه رنج و مرارت نهفته است هیچ‌گاه از این شاهکارها تعجب نمی‌کردند".

من متوجه اهمیت سخت کوشی برای کنکورم شدم. به‌نظرم هوش و ذکاوت یک سقف مشخصی دارند ولی تلاش هیچ محدودیتی ندارد و می‌شود هر محدودیت دیگری را با تلاش جبران کرد. "من خوشحالم که نقطه قوت من اراده و پشتکارم بود".

 

تعدادی از بچه‌ها که قبول می‌شوند می‌گویند نمی‌خواهیم به سال کنکور برگردیم. آیا سال آخر برای شما سال سخت یا چالشی دلپذیر بود؟

برای من دلپذیر بود. درست است که روزهایی برایم سخت می‌گذشت و دوست ندارم به آن روزها برگردم اما من در این سال چیزهای زیادی هم یاد گرفتم و از داشتن چنین سالی راضی هستم.

 

ساعت خواب شما منظم بود؟ 

بله. من هر روز سعی می‌کردم  ساعت 10 شب بخوابم و ساعت 5.30 بیدار شوم. اتفاقا کار سختی نبود چون وقتی این نظم را رعایت نمی‌کردم عواقبش را هم می‌دیدم. وقتی این کار به نفعم بود و بازده کار خودم را هم می‌دیدم پس رعایت این نظم برایم مهم می‌شد.

 

پدر شما نظامی بود. آیا شغل پدر و یا مادر باعث به وجودآمدن این نظم شده بود؟ پدر و مادر چه تاثیر شخصیتی روی شما داشتند؟

در کل پدرومادرم تاثیر زیادی روی به‌وجود آمدن این شخصیتی که الان دارم، داشتند. من با مادرم خیلی رفیق هستم و خیلی با هم حرف می‌زنیم. این صحبت‌کردن از همان دوران کودکی شروع شده و کماکان ادامه دارد. البته پدرم هم هستند ولی به قول خودشان به‌صورت سخت افزاری از من حمایت می کنند و بخش نرم‌افزاری را به مادرم واگذار کرده‌اند. در سال کنکور هم حمایت‌های روحی را هم داشتند و همیشه من را حمایت کردند.

 


پدر و مادرتان چه قدر برای شما آرزوهای بزرگ داشتند؟

می‌دانم در ذهنشان داشتند ولی از آنحا که من فردی مسئولیت‌پذیر هستم به من نمی‌گفتند تا من دچار استرس نشوم.

 

بهترین و بدترین رتبه‌ای که در آزمون‌های کانون در سال دوازدهم کسب کردید چه بود؟

بهترین رتبه‌ای که گرفتم رتبه 1 بود و بدترین رتبه مربوط به تابستان بود که در یک بازه‌ای دچار مشکل شده بودم.

 

زندگی یک مسیر هموار و رو به بالا نیست. واکنش پدر و مادر نسبت به رتبه یا رتبه‌های بد شما چه بود؟

طبیعی است که بعد این اتفاق کمی بی‌انگیزه می‌شدم؛ این بی‌انگیزگی در حد یکی دو ساعت یا حداکثر تا پایان روز جمعه ادامه داشت اما مثل همیشه که بعد اعلام نتایج آزمون با پدر و مادرم صحبت می‌کردم، صحبت‌هایشان و تجربیاتشان باعث می‌شد که به مسیر خودم برگردم. افت‌وخیزهای زندگی، باعث قشنگی زندگی می‌شوند. بعد این بی‌انگیزگی ذهنم به سمت این می رفت که چه اشتباهاتی داشتم، چه کاری باید می‌کردم یا نمی‌کردم که این موضوع باعث میشد روند خودم را عوض کنم. من شرایط بد را تحمل نمی‌کردم و زود به خودم می‌آمدم و سعی می‌کردم شرایط را درست کنم. این را هم بگویم که در این مواقع پدر و مادرم هیچ فشاری به من نمی‌آوردند.

 

پدر و مادرتان شما را با دیگران مقایسه می‌کردند؟

اصلا. اتفاقا خودم در یک دوره‌ای دچار مقایسه خودم با بقیه شده بودم و رتبه‌های برتر هر آزمون را در سایت چک می‌کردم که پدر و مادرم کمک کردند که دست از مقایسه بردارم. اولش برای گرفتن انگیزه نتایج رتبه‌های برتر را چک می‌کردم و مثلا دنبال راهکاری بودم که به آن‌ها برسم اما بهمن و اسفند که این قیاس شدت پیدا کرده بود و همان موقع نتایج یکی دو آزمونم خوب هم نشد. در یک جلسه 3 نفره با پدرو مادرم درباره افت خودم صحبت کردم و همین‌طور از مشورت معلم فیزیک مدرسه‌ام سرکار خانم پرویزی هم در این زمینه استفاده کردم که واقعا برای من مادری هم کردند، به این نتیجه رسیدیم که یکی از دلایل افت من این است که دارم زیادی خودم را مقایسه می‌کنم و زیاد درگیر بقیه شده‌ام و در آن جا بود که سعی کردم دیگر بیشتر روی خودم تمرکز کنم، با خودم خلوت کنم و دست از قیاس برداشتم.

 

همین یک جلسه خانوادگی را داشتید؟

من چون ساعت مطالعه بالایی داشتم تنها سر شام می‌توانستم به بقیه ملحق شوم و تقریبا هر شب و سر شام جلسات خانوادگی را هم داشتیم؛ یعنی هر وعده شام، یک جلسه خانوادگی.

جالب گفتید. سارا همتی هم که رتبه 1 تجربی کشور شد هم به همین موضوع اشاره داشت. یک کتابی به اسم 30 میلیون کلمه است که به این موضوع اشاره می‌کند که خانواده ها به 3 گروه تقسیم می‌شوند؛ یک گروه مادر در هر ساعت 600 کلمه با فرزندش صحبت می‌کند، گروه دیگر 1200 کلمه و گروه الیت 2100 کلمه. مهم نیست که در مورد چه چیزی گفت‌وگو می‌شود مهم این است که این " گفت‌وگو بهترین روش آموزش تفکر " خواهد بود. سارا همتی هم که رتبه 1 کشور بود هم به این گفت‌وگوی خانوادگی اشاره می‌کرد، حتی در مورد مواردی که اختلاف ‌نظر بین او و خانواده‌اش بود که اذعان داشت من در بیشتر مواقع خانواده را قانع می‌کردم.

اکثرا در هنگام شام گفت‌و‌گو بین من و مادرم بود که بیشتر اوقات پدرم هم در این بحث شرکت می‌کرد. البته برخلاف خانم سارا همتی بیشتر نظر مادرم بر نظر ما غالب می‌شد.

 

شما اصالتا اهل بندپی مازندران هستید. بعد از قبولی شما بحثی درگرفت که شما را به مازندران و بابل و بندپی مرتبط می‌کردند و عده‌ای هم به بندرعباس. نظر شما چیست؟

ایران سرای من است. من علاوه بر این دو شهر در شهرهای دیگری هم زندگی کرده‌ام و اصلا متولد شهر سیرجان کرمان هستم، خرمشهر و نوشهر هم زندگی کرده‌ام و واقعا نمی شود نقش هیچ شهری را در تعلیم و تربیت من نادیده گرفت.

 

دوست صمیمی هم داشتید؟ این را برای این می‌پرسم که خیلی از مردم فکر می کنند که برترها منزوی هستند

با دوستان مدرسه ارتباط خوبی داشتم. یکی از عواملی که باعث گرفتن انگیزه من می‌شد ارتباط و دیدن بچه‌ها و چهره بشاش آن‎ها بود و خیلی از بودن با آن‌ها لذت می بردم.

 


فعالیت غیردرسی داشتید؟

سال کنکور خیلی محدود بود اما در سال‌های دهم و یازدهم زبان‌های مختلف می‌خواندم و فیلم هم می دیدم

 

انتخاب شما برای دانشگاه چیست؟ آینده را چگونه می‌بینید؟

ان‌شاء‌الله پزشکی دانشگاه تهران ولی در مورد تخصص باید اطلاعات بیشتری کسب کنم

 

موردی هست که بخواهید به بچه ها بگویید؟

همیشه در مصاحبه‌هایم این مورد را به بچه‌ها گفته‌ام و آن باورداشتن به خودتان است. خود من کلاس دهم و خیلی از بچه‌ها این قدر به خودمان باور نداشتیم. فقط می‌خواندم و خودم را در چنین جایگاهی حتی تصور هم نمی‌کردم. ولی چرا که نه، هر کسی که تلاش کند لایق جایگاه بهتری است. قرار نیست از 1 سالگی کارهای خارق‌العاده ای کرده باشیم که به موفقیت برسیم. به‌نظرم فقط با تلاش است که می توانیم به جایگاه بالاتری برسیم.

 

پیاده‌سازی: حمید آقالوئی


فیلم این گفتگو را در ادامه مشاهده کنید


سایر گفتگوی های کاظم قلم چی با برترهای کنکور 1403 را اینجا مشاهده کنید


فایل های ضمیمه

Menu
OSZAR »